تمام سینه ی من را دریده است این غم تمام آنچه ندارم نشسته روی هم مقابلم پر از احساس محض سرکوب است به شکل دیو در آمد مقابلش رستم به شکل پیله ی ابریشمی در آمده بود که قبل پیله دریدن شفیره را کشتم وضوح قلب بلورین من کدر شده است هزار بادیه راهست و مقصدش مبهم قسم به توبه ی گرگی که گله را دیده به مرگ راضیم اما کنار تو هستم علیرضا رضایی گورادل ,دردشتي,دردشة,درد,درد معده,دردشة عراقنا,درد پاشنه پا,درد قفسه,درد دل,درد کف پا,دردسرهای عظیم ...ادامه مطلب