رسم شکار نیست که تیری روان کنی فحشی دهی و نفرت خود را عیان کنی رسم شکار نیست که صید تو نیمه جان در آرزوی مرگ و تو ترک مکان کنی تیری درون سینه ی صیدت گذاشتی بعدا برای شادی روحش فغان کنی با یک طناب کهنه و احساس قعر چاه دنبال یوسفی که خود را امان کنی ؟ عمری گذشته است و هنوز ابتدای کار راهی بیاب حرف دلت را بیان کنی صد سال درس منطق و فقه و اصول محض بی فایدست تا که خودت امتحان کنی این زهر ناب تلخ ، شدیدا کشنده است چه ؛ در پیاله یا هوس استکان کنی علیرضا رضایی گورادل,رسم الگوی یقه شکاری,رسم یقه شکاری,رسم الگو یقه شکاری ...ادامه مطلب