غزلی از رهی معیری

ساخت وبلاگ

ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است

ماییم جای دیگر و او جای دیگر است

چشم جهانیان به تماشای رنگ و بوست

جز چشم دل که محو تماشای دیگر است

این نه صدف ز گوهر آزادگی تهی است

و آن گوهر یگانه به دریای دیگر است

در ساغر طرب می اندیشه سوز نیست

تسکین ما ز جرعه ی مینای دیگر است

امروز می خوری غم فردا و همچنان

فردا به خاطرت غم فردای دیگر است

گر خلق را بود سر سودای مال و جاه

آزاده مرد را سر و سودای دیگر است

دیشب دلم به جلوه ی مستانه ای ربود

امشب پی ربودن دل های دیگر است

غمخانه ای است وادی کون و مکان رهی

آسودگی اگر طلبی جای دیگر است

نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۹ساعت توسط مشتق مجنون . علیرضا رضایی گورادل ع.ر.گ

دارنده ماه .و مشتق مجنون . ع.ر.گ ...
ما را در سایت دارنده ماه .و مشتق مجنون . ع.ر.گ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aigiino بازدید : 101 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 15:36