ترس فلسفی از ماهیت انسانی

ساخت وبلاگ

بنام خدا

تقریبا در همه کتب اخلاقی و آموزش اخلاق انسانی ، از کتب مذهبی خشک گرفته تا مبانی فکری سکولاریسم افراطی ، اولین گام در رسیدن به اخلاق مناسب و نیک ، خود شناسی است . در واقع انسان زمانی میتواند ماسوای خود را بشناسد که خودش را شناخته باشد . در کتب مذهبی ، اولین گام خدا شناسی را خود شناسی معرفی میکنند کما اینکه مهم ترین رساله اخلاق ، معراج السعاده ،اثر ملا احمد نراقی نیز با خود شناسی آغاز می شود .

نکته اینجاست که اگر بناست انسان ، اخلاق نیک داشته باشد و از طرفی خودش و ماسوای خودش را تجزیه و تحلیل کند و به شناختی کامل برسد ، نیازمند این است که هدفی والا را برای خود در نظر داشته باشد که همان انسان بودن است به ماهو انسان . در واقع انسان ، برای انسان شدن و رسیدن به مدارج بالای کمال ، نیازمند اخلاق نیک و آزادگی است . حسین بن علی علیه اسلام در واقعه کربلا ، رو به دشمن فرمودند : اگر دین نداری آزاده باش . بدون هیچ قید و شرطی . یعنی اخلاق مداری را همسوی با دین مداری تعریف کردند و لازمه رستگاری را مشخصا دین داری در نظر نگرفته اند .

لکن شناخت مناسب نفس توسط خود حامل نفس ، میتواند نتایج متعددی را بهمراه داشته باشد اگر از طرق مختلف صورت پذیرد . در واقع شناخت نفس اگر با شناخت چیستی نفس ، و فلسفه و ماهیت و مبنای نفس آغاز نشود ، و حامل نفس خود را دانای بر ماهیتش تصور کند ، مسیر را به غلط رفته است و نهایتا به شناختی بدون مبنا خواهد رسید و مسیرش اگر به ترکستان ختم نشود ، به راه بادیه رفته است .

مبنای نفس انسانی را باید در کنار علیت غایی وجودی انسان سنجید . سوای رویکرد مذهبی ، مگر می شود انسان ، به ماهو انسان ، برای هیچ ، در زمین نشو و نما داشته باشد و در پی ساخت خدایان چوبی و سنگی بوده باشد . در واقع بت پرستی انسان های پیشین و بعضی فرقه های امروزی ، ناشی از درک ناقص غایت انسانیت است . ما انسان ها محدودیت های خود را خوب میشناسیم و همیشه گوهری را در درون خود حس میکنیم که به ما میگوید دنیا ، اگر چیزی غیر از مسیر عبور باشد ، ارزش زندگی کردن را ندارد . نیاز های بشر بمحض تجربه ، تکراری میشوند و فقط از روی عادت محسوب می شوند . اینجاست که بشر تنوع طلبی میکند . غذا های مختلف ، لباس های مختلف ، دوستان مختلف و حتی همسران مختلف را تجربه میکند . باز هم همه چیز شکل تکرار و عادت به خود میگیرید و نهایتا بشر متوجه غایت دیگری غیر از مصرف گرایی میشود . می گوید من به دنبال وجودی غیر از خودم ، بسیار کامل تر و تواناتر می گردم . در واقع بشر به گوهر درونش می نگرد .

در این هنگام اولین گام خود شناسی را برداشته است .

در گام دوم چرایی خودش ، ایجاد سوال میکند . چرا من هستم . سوال اول در واقع من چه هستم را پاسخ داد و سوال دوم ازین مرحله گذر کرده است . در واقع بعد از گشتن به دنبال وجود محض و درک نسبی رابطه علیت ، غایت خود را جستجو میکند .نه اینکه نهایتا رهسپار کجاست . بلکه هدف از حرکتش را طی زمان جستجو میکند ، بدون مقیاس های قراردادی .

سوال سوم بشر ، مقصدش را جستجو میکند و میگوید ، من ، بعد از طی طریق ، به کدامین مقصد خواهم رسید ؟ این مقصد مادی است یا غیر مادی ؟ خودم میروم یا جوهر وجودی من ؟ ذهنم پر میکشد یا به طور کامل دنیوی راهی مقصد هستم ؟ اینجاست که انسان فرق میان جسم و نفس را تشخیص می دهد .

بنظر نگارنده ، اگر انسان این سه مرحله را به ترتیب و بدون اشکال طی کند ، با کمترین مشکلا روحی و عصبی و ... که امروزه در جامعه مدرن رویت میشود به شناخت همنوعان خود خواهد پرداخت و یک عضو فعال جامعه خواهد بود که در جهت رشد آن جامعه گام خواهد برداشت .

اما اگر مسیر را اشتباه طی کند ، دچار ترس فلسفی خواهد شد و از پوچی و عدم آگاهی نسبت به ماهیتش و هدفش ، می ترسد و به سمت مصرف گرایی و فرد گرایی خواهد رفت . اینجاست که سنگ بنای جامعه مدرن ریخته می شود و غرب حتی تا مرحله تخریب نهاد نهاد خانواده پیش میرود تا کنترل بر جامعه را با از بین بردن جمع های هسته ای راحت تر کند .

لذا با شناخت بهتر خود ، و البته یاری اندیشمندان این حوزه و مطالعه،  ، میتوان از ترس پنهان فلسفی که ناخود آگاه ما را بیش از خود آگاهمان تحریک میکند فاصله گرفت و به سمت انسانیت گام برداشت .

تحلیل شخصی نگارنده . علیرضا رضایی گورادل

 

دارنده ماه .و مشتق مجنون . ع.ر.گ ...
ما را در سایت دارنده ماه .و مشتق مجنون . ع.ر.گ دنبال می کنید

برچسب : فلسفه ترس از خدا,فلسفه ترس از مرگ, نویسنده : aigiino بازدید : 330 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 22:20